يادداشت سردبير٬ شماره ٢٣٧

سياوش دانشور
مضحکه انتخابات و تحريمى هاى جديد

کمونيسم کارگرى هيچوقت نمايشهاى جمهورى اسلامى را انتخابات نناميده است. اين يک مضحکه اسلامى است که سنتا تنها کسانى در آن حق شرکت داشته اند که پرونده اى از جنايت را در کارنامه خود دارند و حاکميت سه دهه سرکوب و خفقان را برسميت ميشناسند. پرچمدار اين مضحکه اسلامى خمينى قاتل بود که از همان ابتداى سر کار آوردن ضد انقلاب اسلامى توسط دول امپرياليستى با شعار "جمهورى اسلامى آرى يا نه" بميدان آمد. کسانى که هنوز جزو شاهدان زنده رفراندم جمهورى اسلامى هستند يادشان هست که آرا "نه" را مچاله و در سطل آشغال ميريختند و آرا "آرى" را براى شمارش دسته بندى ميکردند. آن ٩٩ درصد راى به نظام جمهورى اسلامى عليرغم شکست انقلاب و توهمات مردم بر اين بنيان بود. سابقه تقلب حتى در مضحک ترين نمايشهاى انتخاباتى به ايجاد جمهورى اسلامى ميرسد. در اين نظام کمونيستها و هر کس ديگرى که چيزى جز اسلام اثناعشرى ميگفت به تيغ حذف و ترور و اعدام سپرده شدند و "جاسوس بيگانه" نام گرفتند. مدافعان اپوزيسيونى حکومت اسلامى٬ مستقل از اينکه مکلا و ناسيوناليست و يا فدائى و توده اى بود٬ هم جنبشى خمينى و جريان اسلامى بودند٬ آرمانهايشان مشترک بود و يا منافع مشترکى را عليه آزادى و برابرى و سکولاريسم و سوسياليسم دنبال ميکردند. از همان ابتدا کمونيسم و کارگر و انقلابيگرى و برابرى طلبى ممنوع بود و تنها فرجه کوتاهى براى بازسازى ماشين دولتى سرکوب ميخواستند تا تهاجم ضد انقلابى را در خدمت بقاى حکومت سرمايه دارى از امواج انقلاب سازمان دهند.

بخش زيادى از اپوزيسيون موسوم به جمهوريخواه و ناسيوناليست و طرفدار رژيم کسانى بودند که يکى بعد از ديگرى از دايره جمهورى اسلامى به بيرون پرتاب شدند. با اينحال بخش اعظم آنها تا نمايش دوره قبل جزو سينه چاکان و مبلغان "شرکت در انتخابات" بودند. هنوز توجيهات اين اپوزيسيون زورکى براى شرکت در اين مضحکه اسلامى و قيافه هاى حق بجانب و ژست هاى فکورانه شان در اذهان مانده است. هنوز يادمان هست که عدم شرکت اپوزيسيون انقلابى و بخش عظيمى از مردم ناراضى را "در خدمت جناح راست حکومت" تلقى ميکردند. هنوز يادمان هست که کارناوال تملق اسلامى در اپوزيسيون با شعار "انتخاب بين بد و بدتر" کل رسانه ها را اشغال کرده بود.

و حالا بخش عمده اين جماعت يکى بعد از ديگرى بيانيه و اطلاعيه صادر ميکنند و بر "تحريم انتخابات" تاکيد دارند! از مجاهدين انقلاب اسلامى و مشارکت و بخشى از آخوندهاى حکومتى تا متحدين اپوزيسيونى شان مانند اکثريت و شرکاى جمهوريخواه و ناسيوناليستهاى قوم پرست و سلطنت طلبهاى ديروز سبز و طرفدار موسوى و خاتمى به صف تحريم پيوسته اند! (همينجا بايد اين نکته را تاکيد کرد که کمونيسم کارگرى اين نمايش مضحک اسلامى را شايسته تحريم هم نميدانست. تحريم در تقابل با شرکت معنى دارد. اما تحريم صرفا شرکت نکردن نيست بلکه در خود مشروعيتى ضمنى به کل پديده مورد بحث يعنى حکومتى که اين نمايش را برگزار ميکند ميدهد. ما با هيچ ذره اين نظام همخونى نداريم و براى سرنگونى تمام و کمال آن مبارزه ميکنيم. لذا تحريم براى ما موضع دقيقى نيست. سياست ما تلاش براى سازماندهى يک مبارزه فعال عليه کل حکومت اسلامى در متن مضحکه انتحاباتى اش است.) اما ماهيت سياست تحريميهاى جديد درست مانند ماهيت سياست شرکت شان در اين مضحکه ارتجاعى است. عمده اين جماعت زمانى که در شيپورهاى ناهنجار "شرکت در انتخابات" مى دميدند٬ به آزاديخواهان و کمونيستها فحش ميدادند و از حکومت اسلامى تمجيد ميکردند. ماجراى "جنبش اصلاحات" جناب خاتمى و کنفرانس برلين و جست و خيز طيفهاى متلون اين اپوزيسيون طرفدار رژيم را بخاطر بياوريد تا جايگاه مشترک شان عليرغم تفاوتهاى ميکروسکوپى آشکار شود.

سياست جنبش ملى اسلامى در پس مجيزگوئى رژيم اسلامى و دفاع از يک جناحش اينبود که بلکه روزى مجددا به جمع "خوديها" بازگردند و بر سر سفره اى که از خون و استثمار طبقه کارگر و روى دوش شکنجه و اعدام و سرکوب سياسى و بيحقوقى اکثريتى عظيم پهن شده است بنشينند. سياست تحريم اين اپوزيسيون نيز همين ماهيت ارتجاعى را دارد. تحريمى هاى امروز يا طرفدار پنتاگون و ليبيائى کردن ايران هستند و يا براى قدرت گرفتن اميدشان را به نهادهاى دست راستى و محافظه کار بسته اند. بخشى از اين جماعت از نماينده و سخنگوى فلان آخوند و رئيس فلان بخش اطلاعات و سپاه تا شبه متفکر "دوره اصلاحات" و ضد کمونيست شب و روز دوندگى ميکنند تا بلکه دولتى موقت و نهادى شبه آلترناتيو سرهم کنند که وقت خودش به بازى گرفته شوند. بخشى ديگر هنوز دلشان پيش حکومت اسلامى است اما نان شان را همين نهادها ميدهند. وجه اشتراک همه شان ضديت با هر روند انقلابى و آزاديخواهانه در جامعه ايران است. تعجب نکنيد اگر مجددا روزنه اى باز شود و جمهورى اسلامى در متن بحران و استيصال مهره اى را براى بازار گرمى جلو انداخت٬ مجددا بخش عمده همين جماعت براى دفاع از نظام و "ميهن اسلامى" شان به صف شوند!

اگرچه در اين بازار مکاره هر نوع غش کردن پشت ارتجاع با "سياستمدارى" و "تاکتيک" توضيح داده ميشود٬ اما در دنياى واقعى٬ سياست و موضع سياسى تابعى از ماهيت طبقاتى و جنبشى است. جريانات و نيروهائى که از نظم کنونى دفاع ميکنند٬ مستقل از موقعيت پوزيسيونى يا اپوزيسيونى شان٬ ناچارند براى داشتن يک سياست منسجم عليه هر نوع انقلابيگرى و دخالت از پائين توده مردم و بويژه جنبش کمونيستى طبقه کارگر بايستند. ميتوان روزى در صف و طرفدار جمهورى اسلامى بود و حتى فالانژتر از پاسداران و اوباش حکومتى توجيه گر جنايت بود٬ و روزى "دمکرات" و "دگر انديش" و "جمهوريخواه" و  "خشونت ستيز" شد اما اينبار براى کسى شدن به پنتاگون و ناتو و تروريسم اردوى مقابل اميد بست. اين نيروهاى ارتجاعى حتى به اشتباه هم که شده يکبار در دفاع از آزاديخواهى و برابرى طلبى و کارگر و سوسياليسم موضع نميگيرند.

تحريمى شدن اين جماعات هيچ تشابهى با سياست تحريم مردم شريف مخالف جمهورى اسلامى ندارد. تحريمى شدن اين جماعت از سر استيصال و شکست جنبش شان و بن بست جمهورى اسلامى است. اينها هم فهميده اند که جمهورى اسلامى آينده اى ندارد و رفتنى است. لذا سفره شان را جدا ميکنند و سهام شان را در بازار بورس "دمکراسى موشک کروزى" و "دخالت بشر دوستانه" و "حقوق بشر" سرمايه گذارى ميکنند. وضعيت رقت بار اين اپوزيسيون مرتجع و واپسگرا تنها انعکاس حقانيت تاريخى اپوزيسيون انقلابى و کمونيست کارگرى است. نبايد اجازه داد هواداران ديروز جمهورى اسلامى و هوراکشان امروز پنتاگون و ناتو٬ زير پرچم "صف بزرگ تحريمى ها"٬ به چشم مردم خاک بپاشند. *


١١ ژانويه ٢٠١٢